جدول جو
جدول جو

معنی بی پول - جستجوی لغت در جدول جو

بی پول
تهی دست، تنگدست، آنکه پول ندارد، بدون گرفتن پول، مفت
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
فرهنگ فارسی عمید
بی پول
تهیدست، بی چیز، که پول ندارد
لغت نامه دهخدا
بی پول
بدون پول بی وجه مجانی، بیچیز تهیدست فقیر
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
فرهنگ لغت هوشیار
بی پول
بی سرمایه، بی مایه، بی نوا
متضاد: سرمایه دار، تنگ دست، تنگ عیش، تهی دست، مفلس
متضاد: ثروتمند، دارا، بی چیز، فقیر، متعسر
متضاد: غنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی پول
لا مالٌ
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به عربی
بی پول
Thriftless
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بی پول
dépensier
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بی پول
derrochador
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بی پول
расточительный
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به روسی
بی پول
verschwenderisch
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به آلمانی
بی پول
марнотратний
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بی پول
rozrzutny
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به لهستانی
بی پول
浪费的
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به چینی
بی پول
gastador
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بی پول
فضول خرچ
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به اردو
بی پول
অপচয়কারী
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به بنگالی
بی پول
mtumiaji wa rasilimali
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بی پول
savurgan
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بی پول
낭비하는
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به کره ای
بی پول
spendaccione
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بی پول
בזבזני
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به عبری
بی پول
फिजूलखर्च
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به هندی
بی پول
boros
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بی پول
สิ้นเปลือง
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به تایلندی
بی پول
verkwistend
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به هلندی
بی پول
無駄遣いの
تصویری از بی پول
تصویر بی پول
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی توش
تصویر بی توش
(دخترانه)
همیشه سایه (نگارش کردی: ب توش)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بی خال
تصویر بی خال
(دخترانه)
بی نشان (نگارش کردی: بخا)
فرهنگ نامهای ایرانی
(قَ / قُو)
مرکّب از: بی + قول، بی گفتار، کلاه علامت منصب و مقام است و بی کلاهی کنایه از فقد مقام. در مقابل کلاهدار و صاحب کلاه کنایه از صاحب تاج است به معنی پادشاه:
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم
شهان بی کمر و خسروان بی کلهند.
حافظ
لغت نامه دهخدا
عمل و حالت بی پول، رجوع به مادۀ قبل شود، بدون رد کردن، بدون شک، فوراً و فی الفور، (ناظم الاطباء)،
- بی حرف پیش، (در تداول عامه) تعویذگونه ای است که پیش از عمل و اقدام یا کاری که کنند یا واقع شود گویند چه معتقدند کاری را که از پیش از وقوع آن خبر دهند آن نخواهد شد، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بی پولی
تصویر بی پولی
فقر تهیدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی روح
تصویر بی روح
بی جان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی حال
تصویر بی حال
سست
فرهنگ واژه فارسی سره
بی سرمایگی، بی مایگی، بینوایی، غنا، تنگدستی، تنگ عیشی، تهی دستی، افلاس
متضاد: فراخ دستی، بی چیزی، عسرت
متضاد: فراخ روزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد